شاید بهتر است بگوییم هر دو. تمرکز کوچ بر روی شایستگیهای شماست و تمرکز منتور بر روی تخصص و خرد کاری.
رابطه با منتور را میتوان کمک به خود تلقی کرد. داشتن منتور نشانه ضعف نیست، بلکه بر عکس هم منتور و هم منتی باید تا حدودی قوی باشند تابتوانند با هم رابطه منتوری بر قرار کنند. فرد میتواند دلایل مختلفی برای داشتن منتور داشته باشد.
منتور اطلاعاتی را راجع به مسیر شغلی خود به فرد بدهد یا بیشتر به دنبال پشتیبانی کردن احساسی، دادن انگیزه و بازی کردن نقش یک الگو باشد. کمک به کشف ظرفیتهای جدید در هر شغل، هدفگذاری صحیح و شناسایی منابع نیز میتواند در حوزهی عملکرد منتور قرار بگیرد. نقش منتور با توجه به نیاز فرد تغییر میکند.
کسی که در جایگاه هدایتگر قرار میگیرد به چند شایستگی مهم نیاز دارد. اول وجود تخصص در آن کار است. این تخصص برای منتورها در حرفهی خودشان تعریف میشود و برای کوچها خود تخصص کوچینگ مورد نظر است. اما چه در کوچینگ و چه در منتورینگ قدرت هدایت با پرسش و حمایت در مسیر دو قابلیت مهم است که باید افراد به آن آگاه باشند.
مشاوران بیشتر راهکارهای تخصصی جهت رفع یک مشکل یا درمان یک اختلال را ارائه میدهند. آنها بیشتر متمرکز بر گذشته افراد هستند و به دنبال چرایی برخی از مسائل و اتفاقات میگردند و سعی میکنند با همفکری با مراجعهکننده یا ارائه راهکار تخصصی قدمی در رفع مشکل او بردارند.
منتورینگ کاری شبیه کوچینگ است اما تفاوتهایی میان این دو وجود دارد. در حقیقت منتور نقش یک رهبر را بازی میکند که با اطلاعات تخصصی و تجربیات خود به مراجعهکننده کمک میکند که سریعتر به پاسخها و پیشرفت در مساله مورد نظر خود برسد. یعنی منتورها تجربه خود را نیز با مراجعهکننده سهیم میشوند.
کوچینگ روندی است که جهت بهبود عملکرد افراد در زندگی حرفه ای، اجتماعی و حتی عاطفی کار میکند، به این معنی که در بسیاری از زمینههای زندگی، برای پیشرفت و ارتقاء عملکرد میتوان از کوچینگ کمک گرفت. تمرکز کوچینگ به جای گذشته بر حال و آینده (نزدیک) فرد است و به کنکاش و رفع مسائل و مشکلات گذشته نمیپردازند